بازدید از محلۀ عودلاجان

گزارش بازدید اول (۷ مردادماه ۱۴۰۱)

در بازدید نخست، اعضای گروه استودیو یله با همراهی بهروز مرباغی، محمدصادق خاجی، فاطمه خدادادی و جمعی از مهمانان در قالب شش ایستگاه از محلۀ عودلاجان بازدید کردند و در طول این بازدید، تاریخچه، سرگذشت، و لایه‌های پنهان و آشکار محله را مورد بررسی قرار دادند.

ایستگاه اول: بازار عودلاجان

نازنین امیر‌ی بازدید را با شرح سیر‌ی از تغییرات تهران در دوره‌های تاریخی گذشته آغاز کرد. شرایط آب‌و‌هوایی مطلوب برای زیست و سهولت دفاع از شهر به‌دلیل محصوریت سه‌جانبه از جمله دلایلی بود که به رشد و گسترش روزافزون تهران انجامید و در نهایت، به انتخاب آن برای پایتخت منجر شد.

حاضران رویداد در ادامۀ مسیر از خیابان «پرتویی»، که رابط میان بازار و محلۀ ارگ بود، گذر کردند. محمدصادق خاجی، معمار و مدرس دانشگاه، به حذف تدریجی سقف راسته‌های بازار، اضافه شدن خرپاها در دورۀ پهلوی اول و همچنین تغییر کارکرد کاروانسراهای آن اشاره کرد. به گفتۀ او پس از بازساز‌ی بازار عودلاجان در دهۀ هشتاد خورشیدی، اثر چندانی از آنچه ذکر شد باقی نماند. گرچه «کش»‌های چوبی که دویست ‌‌سال قدمت دارند و وظیفۀ نگه ‌داشتن دهانه‌‌ها را ایفا می‌‌کنند، رشته‌هایی قوی برای پیوند زدن بازار امروزی با تاریخچه‌اش به شمار می‌روند.

چند قدم جلوتر، دیوار‌ی مملو از دست‌نوشته‌های کوچک و بزرگ توجه بازدیدکنندگان را به خود جلب کرد. این دیوار که «دیوار خاطرۀ عودلاجان» نام گرفته‌، جایگزین سقاخانه‌ای شده ‌است که بازاریان در گذشته به‌منظور روشن کردن شمع، اجابت خواسته‌ها و رازونیازهای خود از آن مدد می‌جسته‌اند. خاجی ضمن اشاره به مفهوم «ماندگار‌ی اثر در طول دوره‌های تاریخی مختلف در میان مردم» توضیح داد که کارکرد بناها در گذر زمان و تغییر شرایط زیستی، ثابت باقی می‌ماند و صرفاً سبک و سیاق آن‌ها به دورۀ معاصر نزدیک‌تر می‌شود.

در میانۀ بازار و حین بازدید از «تیمچۀ اکبریان»، نازنین امیر‌ی از راستۀ صرافی و زرگر‌ی و نقش پررنگ آن در معاملات بازاریان قدیم روایت کرد. قدمت این تیمچه‌ که حالا به «سفره‌خانۀ‌ سنتی طهرون» تغییر نام داده ‌است، به دورۀ قاجار بازمی‌گردد. تیمچۀ‌ اکبریان نخستین بانک ایرانی است که در زمان پادشاهی فتحعلی‌شاه شروع به کار کرد و در اقتصاد محله تغییرات چشم‌گیر‌ی پدید آورد. در واقع،‌ کلمۀ‌ بانک برگرفته از واژۀ‌ bench (= نیمکت در زبان انگلیسی) است و ریشۀ لغوی آن به خریدوفروش‌های یهودیان روی نیمکت‌ها بازمی‌گردد. با توسعۀ بانک‌ها و تغییر عملکردشان به شیوۀ امروز‌ی، صرافی‌ها کارکرد پیشین خود را از دست دادند و حالا صرفاً مکانی برای خریدوفروش ارز شناخته می‌شوند.

در انتهای این ایستگاه، گفتمان مفصلی پیرامون ارتباط دوسویۀ معمار‌ی بازار و تعامل و هم‎زیستی مسالمت‎آمیز بازاریان شکل گرفت. محمدصادق خاجی و فاطمه خدادادی به تأثیرات ناشی از کم‌رنگ شدن مشارکت فردی مردم در حفظ فضای زیستی شهر و واگذار‌ی همه‌جانبۀ امور به شهردار‌ی‌ها پرداختند.

ایستگاه دوم: محلۀ یهودی‌‌ها و گذر حکیم

به روایت نازنین امیر‌ی، عودلاجان محله‌ای از محلات پنجگانۀ تهران قدیم بود که در شمال‌ شرقی حصار ناصر‌ی قرار داشت؛ محله‌ای شیب‎دار که ساکنان آن از همین ویژگی برای جار‌ی‎سازی آب بهره می‎بردند. خانه‎ها اغلب چند پله پایین‎تر از سطح کوچه قرار داشتند و همین وضعیت موجب هدایت و ذخیرۀ آب در آب‌انبار منازل می‌شد. بیشتر حمام‌ها نیز در این محله ساخته شده بودند. از همین روی، یکی از وجوه تسمیۀ محلۀ عودلاجان به تقسیم و دلّاجی آب مربوط می‎شود.

گذر حکیم مسیر ورود به محلۀ یهودیان و شامل کوچه‎ها و بن‎بست‎های متعددی است که خاطرات فراوانی در لایه‎های نهان خود دارد. این گذر به کنیسۀ تاریخی عزرا یعقوب منتهی می‎شود. نکتۀ جالب این بخش از تهران قدیم، هم‎زیستی صمیمانۀ مسلمانان و یهودیان محله است که باعث شکل‎گیر‌ی عبادتگاه‎های دیواربه‌دیوار مسلمانان و یهودیان در این بافت شده است. این هم‌زیستی نمودی از سنت دیرینۀ روادار‌ی مذهبی در میان ایرانیان است.

ایستگاه سوم: کنیسۀ عزرا یعقوب

گروه بازدیدکننده پس از پیمودن بازارچه و گذر حکیم، به بن‌بست کنیسۀ عزرا یعقوب رسید. محمدصادق خاجی با اشاره به نشانه‌های موجود در بنا،  قسمت‌هایی از آن را الحاقی دانست. همچنین طراحی خاص و وجود فضای گردش (= سیرکولاسیون) در بنا را عامل گیرایی این عبادتگاه قلمداد کرد. فاطمه فرهنگی‌نیا دربارۀ تاریخ ساخت این کنیسه که از مراکز تاریخی – عبادی مهم برای تجمع یهودیان در محلۀ سرچال بوده است، توضیح داد و سپس به تأثیر باورهای مذهبی در ساخت کنیسه پرداخت. او در ادامه نیز به تفاوت‌های میان آیین یهود با اسلام و مسیحیت در شکل و تزیینات بنای عبادی اشاره کرد.

 

ایستگاه چهارم: پامنار

در این ایستگاه، پس از بازدید از معروف‎ترین منارۀ عودلاجان، به نقش آن در نام‎گذار‌ی محله و مسیریابی بازاریان اشاره شد. همچنین،‌ دربارۀ تاریخچۀ این مناره و علل تغییر ارتفاع آن صحبت شد. ارتفاع آن در گذشته به پنجاه متر می‎رسید. اولین بار، ناصرالدین شاه قاجار برای حفظ یگانگی شمس‎العماره دستور داد تا در ارتفاع مناره دست ببرند. این اتفاق در دورۀ پهلوی تکرار شد و در نتیجۀ آن، بلندای مناره به بیست متر رسید.

ایستگاه پنجم: سایت محله یهودیان

بخش باقی‌مانده از محلۀ یهودیان تهران، که ورودی اصلی آن از کوچۀ برازجان است، بر مبنای نقشۀ «موسیو کرشیش» و نقشۀ «عبدالغفار» حدوداً دویست سال محل زندگی کلیمیان تهران بود. کم‌توجهی‌ به این مردم در اواخر دورۀ‌ قاجار دلایل مختلفی دارد؛ دلایلی نظیر مشکلات قومی، نژادی و مذهبی که علت شروع مداخلات و تخریب‌هایی با شدت کم در این محله‌اند. با آغاز دورۀ پهلوی و اقدامات حکومتی در شهرساز‌ی تهران، مقدمات تخریب اصلی و جدی محله فراهم می‌شود.

این محله مانند اکثر محله‌های تهران در اثر خیابان‌کشی‌های پیش از دورۀ پهلوی از درون چندپاره شد. ورود اتومبیل و تحمیل شهرساز‌ی مدرن آغاز‌ی بر انحطاط آن‌ است. در دورۀ دوم حکومت پهلوی، دانشجویان دانشگاه ملی طرحی با عنوان «ساخت پلازای بزرگ شهر‌ی» برای این محل تدارک دیدند اما هیچ‌گاه اجرا نشد. سرانجام، گام اصلی تخریب این محله در سال‌های بعد از انقلاب و به‌طور مشخص در سال ۱۳۸۳ برداشته شد.

تمام خانه‌ها و اراضی این محله با ترفندهای متعدد و با این ادعا که اتوبان صیاد شیرازی از آن عبور خواهد کرد، خریده و تخریب شدند. بنا بر گفته‌ها، خانه‌هایی بسیار بزرگ و اعیانی با معماری خاص در این محل بودند که تا کمتر از بیست سال قبل می‌توانستیم آن‌ها را ببینیم. در حال حاضر آنچه از آن خانه‌ها و شکوهشان باقی مانده است، خرابه‌هایی با جداره‌های غم‌انگیز اما همچنان زیباست. این جداره‌ها در سال‌های اخیر، بستر‌ی برای نقاشی‌های هنرمندی به ‌نام میرزاحمید شده‌اند و با وام گرفتن از مفاهیم هنر او توجه مردم را بیشتر به خود جلب می‌کنند.

 

 

ایستگاه ششم: خانۀ اردیبهشت اودلاجان

در ایستگاه پایانی، گروه استودیوی مطالعات و معمار‌ی یله به همراه مهمانان به «خانه اردیبهشت اودلاجان» رسید و گعده‎ای پیرامون اقتصاد محلۀ عودلاجان و احیای این بافت ارزشمند شکل گرفت. علی میرزامصطفی در مقایسۀ محلۀ ویلا با عودلاجان، از گرایش و علاقۀ مردم به دوره‌های تاریخی نزدیک‌ به خودشان گفت. بهروز مرباغی، معمار و مدرس دانشگاه، ضمن تأیید این نظر دو نوع خوانش تاریخی را مطرح کرد: خوانش از ابتدای تاریخ تا امروز،‌ و از امروز به دوره‌های پیشین. همچنین خاطرنشان کرد که خوانش تاریخی امروز ما از نوع دوم یعنی حرکت از معاصر به گذشته است که روش ساده‌تر‌ی است؛ به همین روی،‌ محله‌ای مانند ویلا در نظر مردم اقبال ویژه‌ای دارد.

 در ادامه، یکی از مهمانان به تأثیر سرمایه‌گذار‌ی گسترده‌ بر محلات بالای خیابان انقلاب نظیر ویلا، فیشرآباد، و تخت طاووس پرداخت و این عامل را دلیل پویایی در بافت این محلات دانست. در پایان جلسه به پیشنهاد بهروز مرباغی مقرر شد که محلۀ عودلاجان براساس سند‌ها و گزارش‌های تاریخی مورد مطالعه قرار بگیرد و جای‌جای آن طبق این گزارش‌ها معرفی شود.

نگارنده: درسا گلابی

نمایش همه جمع کردن