مربع و نقطه، خط، سطح

هر شکلی را می‌توان به شیوه‌های گوناگون آزمود و امکانات فرمی متنوعی از آن استخراج کرد؛ به‌شرط آن‌که این امکانات با دقت و موشکافی بررسی شوند. کاندینسکی بر این باور است که: «فراتر از ارزش‌های علمی که تا حدی به تجربۀ شخصی از عناصر هنر‌ی وابسته است، تحلیل عناصر هنر‌ی، پلی به‌سوی ضربان درونی یک اثر هنر‌ی می‌گشاید. با این حال، دیدگاه عمومی عصر ما که برای تشریح یک اثر هنر‌ی به‌کار می‌رود، اگر به نابودی آن اثر منجر شود، عموماً این عناصر را بی‌اعتبار و مردود می‌سازد.»

طبیعتاً نخستین پرسش بنیادین در هنر، سؤال دربارۀ عناصر سازندۀ آن است؛ عناصر‌ی که مواد اولیۀ خلق آثار هنر‌ی را تشکیل می‌دهند. در مواجهه با اشکال هندسی، آن‌چه اهمیت می‌یابد، شناسایی و بررسی عناصر جزئی‌تر درون این اشکال است. برای نمونه، یک مربع چه عناصر‌ی در خود دارد، جز همان کلیتی که به آن نام «مربع» داده‌ایم؟

با تحلیل و تفکیک عناصر کلیِ مربع، به بنیادی‌ترین عنصر آن، یعنی نقطه، می‌رسیم؛ نقاطی که خالق خطوط‌اند و خطوطی که به نوبۀ خود سطوح را به‌وجود می‌آورند. این عناصر در ساختار مربع حضور دارند و نظمی خاص آن را پدید آورده است. اما اگر این نظم را برهم بزنیم چه رخ خواهد داد؟ آیا هنر چیز‌ی جز آشنایی‌زدایی از پدیده‌ها برای مخاطب است؟ بنابراین، پرسش اصلی این است: آیا با جابه‌جایی این عناصر و گسستن نظم پیشینیِ آن‌ها می‌توان به چنین آشنایی‌زدایی‌ای دست یافت؟ این همان پرسشی است که ما را به‌سوی این تحلیل‌ها و آزمایش‌های فرمی سوق می‌دهد.

در گام سوم، به استخراج نقاط قطر‌ی، بازتعریف آن‌ها، و خلق خطوط و سطوح جدید پرداخته‌ایم تا ببینیم که این کلیت نوظهور، ساخته‌شده از بازتعریف مربع، چه امکانات فرمی و حتی فضایی در اختیار ما قرار می‌دهد.