مـطالعــات
منابع مطالعاتی
- نام کتاب : زندانها
- نویسنده: جیووانی باتیستا پیرانزی
- مترجم: پویان روحی
- انتشارات: کتابکده کسری
- سال انتشار: ۱۷۴۵
- دریافت کتاب
معرفی کتاب:
کتاب زندانها مجموعهای از ترسیمهای جووانی باتیستا پیرانزی (۱۷۲۰ -۱۷۷۸) با عنوان زندانهاست که نخستین بار در حدود ۱۷۴۵ در قالب چهارده گراور و در تعداد اندک منتشر شد. ترسیمهایی که به شکلی غیرقابل تصور بر دنیای هنرِ پس از خود تاثیر گذاشتند و منبع الهامی برای نویسندگان، طراحان، معماران و فیلمسازان شدند.
پیرانزی به نوعی آغازگر مسیری است که آن را با نامهای معماری رادیکال، معماری مفهومی، یا معماری خیالی میشناسیم. در اینکه چقدر میتوانیم به این برچسبها اتکا کنیم، کمی تردید وجود دارد. زیرا پرسشی که مطرح میشود این است که اگر معماریای رادیکال یا خیالی نباشد، آیا اساساً معماری است؟ در طول تاریخ معماری یا دستکم در طول سیصد سال اخیرِ این تاریخ، بودهاند معمارانی که با واقعیت دنیا کنار نیامدهاند. آنها با ترسیمهای خود، واقعیتهای دیگری را به تصویر کشیدهاند و واقعیت موجودی را که نمیپسندیدهاند، تداوم نبخشیدهاند. آنها دنیاهای جدید و ناموجودی را متصور شدهاند.
پیرانزی زندگی خود را در زندانها سپری کرد: زندانِ فقر که هیچگاه نتوانست واقعاً از آن بیرون بیاید. زندانِ آرزوهای دستنیافته: او آرزو داشت معمار شود، اما نهایتِ تلاش او برای رسیدن به این هدف، به [تولید] تصاویر خیالی و گراورهای رومانتیکش منجر شد.
این زندانها بازتابی هستند از دنیایی که پیرانزی خود را در آن میدید؛ زندانی بدون دیوار، بدون نیاز به دیوار. زیرا آنسوتر از آن چیز دیگری وجود ندارد. تا هست، همین زندان است؛ ساختارها و تاقهای تو درتویی که تا بینهایت تکرار میشوند و امکانِ گریز از آنها وجود ندارد.
پیرانزی در عین حال که مرز میان هنرمند و معمار، و معمار و باستانشناس را کمرنگ میکند، به دنبالِ ایجاد انقلاب در پرسپکتیو نیست. (کارشناسان جنگِ قرون وسطی در رسالههایی که دربارهی هنر جنگ و محاصره [ی شهرها] نوشته بودند، از هر هنرمند دیگری که در حد فاصل دورههای رنسانس و باروک زندگی میکرد، به کوبیسم نزدیکتر بودند.) او پرسپکتیو را در وضعیتی دقیق نیاز دارد، نه در وضعیتی شکسته.
زندانهای پیرانزی فضاهای پرواز خیال و در عین حال مکانهای ناممکنی هستند؛ ساختارهای تودرتویی که با زیر پا گذاشتنِ اصول معماری کلاسیک شکل گرفتهاند. این ساختارها گاه دارای تضادهای فضاییاند؛ مثل پلکانی که بهطور همزمان روی دو صفحه قرار دارد. این فضاها فاقد دیوارهای بیرونیاند و امکان تعیین بیرون و درون را از بین میبرند. گاه از میان بازشوهای کوچکی که نشان داده میشوند، تصویری از بخش آشنایی از شهر رم دیده میشود. اما هیچ دلیلی وجود ندارد که این تصاویر، نشانهای از پایان زندان در آن نقطه باشند. ابزار و آلات شکنجه در جایجایِ این فضاها دیده میشوند؛ اما به استثنای یک مورد، اشارهی مستقیمی به شکنجه نمیشوند. نمایش غیرمستقیمِ این ابزار و سایههای نامشخص انسانهایی که گاه و بیگاه دیده میشوند، ترس مبهمی بر این فضا حاکم میکنند.
زندانهای پیرانزی قرار نیست ساخته شوند، نمیتوانند ساخته شوند. آنها دنیای جدیدی هستند که ریشه در واقعیتِ دنیای زمانهٔ پیرانزی دارند و در عین حال از آن فراتر میروند. این زندانها بازتابی هستند از دنیایی که پیرانزی خود را در آن میدید؛ زندانی بدون دیوار، بدون نیاز به دیوار. زیرا آنسوتر از آن، چیز دیگری وجود ندارد. تا هست، همین زندان است؛ ساختارها و تاقهای تودرتویی که تا بینهایت تکرار میشوند و امکانِ گریز از آنها وجود ندارد.
- نام کتاب : مراقبت و تنبیه، تولد زندان
- نویسنده: میشل فوکو
- مترجمین: افشین جهاندیده - نیکو سرخوش
- انتشارات: نشر نی
- سال انتشار: ۱۹۷۵
- دریافت کتاب
معرفی کتاب:
جامعه بر اساس نظام پیچیدۀ کنترل و مجازات مانع انجام اعمالی میشود که برخلاف مصلحت عموم و مخالف اهداف اصلی هستۀ مرکزی آن است؛ اما گاه نظام تنبیهی برعلیه خود عمل کرده و از مجرم موجودی مقدس و ستایش شونده میسازد؛ زیرا مجرم مقابل قدرت ایستاده است و سختترین شکنجهها را تحمل کرده و گاه جان خود را در این مغایرت از دست داده است. هر چقدر مجازات سهمگینتر باشد مجرم در دید عموم میتواند به موجودی ارزشمندتر بدل شود؛ و مرکزی شود برای گردهم آمدن گروههای مخالف قدرت حاکم.
همان طور که مجازاتهای تکان دهندهٔ تاریخ آن چنان ناکارآمد بودند که جای خود را به الگوهای نظارتی دادند تا جمعیتی یک پارچه با اصولی برگزیده تربیت شوند. مدارس، پادگانها، زندانها و نهادهایی ازین دست نمونههای مدرن مراقبتی هستند که همه چیز در آن ها از معماری تا پوشش و نامها در راستای شکلگیری هویتی یک دست برنامهریزی شده است. پوشش یکسان، نام گذاری با اعداد، برنامهی مشابه روزانه و به طور کلی سلسلهای از قوانین مشترک که در محیطهای نظاممند اجباری هستند، تلاش میکند تا هویت فرد را از او گرفته و هویتی جدید به او بدهد تا این روشهای انضباطی خاص فردی هنجارمند، مطیع و سودمند برای جامعه تربیت کند.
میشل فوکو با تصویر کردن شیوههای مراقبتی و کیفری هولناک اروپای پیش از انقلاب صنعتی مراقبت و تنبیه را آغاز میکند و توضیح میدهد که چطور مجازات و نمایش مجازات درمقابل چشم شهروندان به عنوان ابزاری برای مقابله با جرایم اجتماعی به کار گرفته میشد؛ اما مجازات های بدنی در طول گذر زمان جای خود را به مجازاتهای روانی داد که به فراگیر شدن مجموعههای آموزشی، آسایشگاههای روانی و دیگر نهادها انجامید.