جان هی‌دک و پروژۀ الماس؛ نقد معمار‌ی مدرن و عبور از مرزهای حجم

در ادامۀ بررسی معمار‌ی جان هی‌دک و با پیش‌زمینۀ نقد قبلی با بررسی هفت خانۀ تگزاسی به سراغ  مجموعۀ الماس می‌رویم. در سال ۱۹۶۷، جان هی‌دک در نیویورک مجموعه‌ای از آثار معمار‌ی خود را به نمایش گذاشت که به بررسی تأثیرات چرخش ۴۵ درجه‌ای عناصر مرز‌ی نسبت به یک سیستم عمود می‌پرداخت. این آثار نتیجۀ پنج سال تحقیق و پژوهش او در این زمینه بودند. جان هی‌دک پروژه‌های الماس را به‌صورت تکنیکال از دیسیپلین نقاشی و به ویژه آثار پیت موندریان برداشت کرد و آن را در معمار‌ی آزمایش کرد و این بررسی نتایج فرمی حیرت‌انگیز‌ی داشت.

 

سه پروژۀ اصلی از مجموعه پروژه‌های «الماس» یا «لوز‌ی» هی‌دک، شامل خانۀ الماسA ، خانۀ الماس B و موزۀ  الماس C است که بین سال‌های ۱۹۶۲ تا ۱۹۶۷ طراحی و ارائه شدند. مجموعه پروژه‌های الماس در آثار هی‌دک جایگاه ویژه‌ای دارند و نشان‌دهندۀ تغییر ناگهانی او از سر‌ی پروژه‌های «نه مربع» (تگزاس) در حدود سال ۱۹۶۲ و تحولی در سبک و علایق او هستند؛ البته قابل بیان است که پروژه‌های الماس بخشی از سیر تکامل ایده‌های او بود که با پروژۀ تگزاس شروع و با خانه‌های دیوار‌ی به سرانجام رسید. براین اساس، پس از یک دهه کار بر روی خانه‌های «نه مربع»، هی‌دک پروژه‌های الماس را معرفی کرد و سپس به بررسی‌های کوچک مقیاس‌تر و در نهایت به طراحی خانه‌های دیوار‌ی پرداخت.

 

هی‌د‌ک در مورد این سه پروژه به این نکته اشاره می‌کند که آن‌ها از تمایل او به بررسی تأثیرات «بوم‌های الماس موندریان بر معماران امروز» نشأت گرفته‌اند. نقش این پروژه‌ها بیشتر بر فرم تمرکز دارد و به بررسی امکانات فرمی و فضایی در پیکربندی‌های الماس با استفاده از ستون‌ها در خانۀ A، سطوح در خانۀ B و اشکال بیومورفیک در موزۀ C پرداخته‌اند. این پروژه‌ها تلاشی برای غلبه بر بدیهیات معمار‌ی، به‌ویژه بدیهیات مربوط به معمار‌ی مدرن و لایه‌بندی‌های افقی فضا، که به ویلای گارچس و مرکز هنرهای بصر‌ی هاروارد از لکوربوزیه نسبت داده می‌شود، محسوب می‌شوند. وقتی به نقشه‌های سه پروژۀ الماس نگاه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که چرخش میدان محدودکننده نسبت به شبکۀ افقی، تأثیراتی فراتر از آن‌چه هی‌دک به‌عنوان «لحظۀ هیپوتنوسی» توصیف می‌کند، دارد. این چرخش دو پیامد اصلی به همراه دارد: ایجاد تنش‌های محیطی در لبه‌ها و گسترش فضای ساختمان به‌گونه‌ای که از حدود حجم آن فراتر می‌رود؛ این پا پیش گذاشتن فضا از مرزهای حجم، زادۀ چرخش ۴۵ درجۀ این مربع، در حالتی که خطوط ۹۰ درجۀ درونی به‌صورت قائمه، ماندگار باشند؛ باعث کشش‌های پیرامونی لبه‌های فرم خواهد شد و زمینۀ فرم ، انگار از مرزهای آن فراتر می‌رود. همچنین، این چرخش شرایطی را به وجود می‌آورد که به چالش کشیدن خوانش‌های معمول و تأثیرگذار‌ی بر عوامل فرونتال/مایل را ممکن می‌سازد. برخلاف شش مورد از هفت خانۀ پروژۀ “نه مربع” (تگزاس)،  در پروژه‌های الماس نقشۀ موقعیتی وجود ندارد و بنابراین، ارتباط خانه با محل حذف شده است. 

خانۀ الماس A

خانۀ الماس A دارای طرحی مربعی با سیزده ستون و ده خط شبکه است. برخلاف خانه‌های تگزاس، تعداد دهانه‌های چهارگوش منظم در این طرح محدود است. در این خانه، چهار دهانۀ کامل، هشت دهانۀ  «سه‌پنجم» در پیرامون و هشت دهانۀ کوچک «مثلثی» در گوشه‌ها قرار دارند. ستون‌های گرد در این طرح، نوعی نیروی گریز از مرکز و چرخش چندجهتی ایجاد می‌کنند.

در پلان طبقات، خطوط شبکه به صورت نوارهای باریک مشخص شده‌اند و یک پلۀ مستقیم در دومین دهانه از سمت چپ قرار دارد. عناصر مختلف مانند شومینه‌ها، مبلمان و دیوارها معمولاً به نوارهای ستون/تیر متصل هستند، اما این اتصال همیشه برقرار نیست. در طبقات دوم و سوم، برخی دیوارها از شبکه فاصله گرفته‌اند. نوارهای منعطفی که در ارتفاع کامل طبقات نصب شده‌اند، نور را به طور مداوم هدایت می‌کنند و ریتم آن‌ها در هر طبقه متفاوت است. این نوارها در امتداد خطوط شبکه به صورت مداوم دو برابر شده‌اند و شیشه‌ها در این نقاط به سمت بیرون دال حرکت کرده‌اند که در تصاویر مدل به وضوح دیده می‌شود. این تغییرات، به طرح‌ها جهت‌دهی خاصی می‌بخشند و خطوط شبکه در سمت چپ-راست به طور یکسان در موقعیت‌های میانی یا نقاط خود مورد توجه قرار نمی‌گیرند.

در خانۀ الماس A، شبکه به‌وسیلۀ سیستم ستون‌ها مشخص شده است. جالب اینجاست که سیستم ستون‌ها مربع‌های درون هم را با چرخش ۴۵ درجه پیشنهاد می‌دهد. بنابراین، چرخش ترکیب الماس نه تنها بین شبکه و حاشیه، بلکه درون شبکه نیز نمایش داده می‌شود.

خانۀ الماس B

در خانۀ الماس B، که پروژه‌ای چهارطبقه است، دیوارهای مواز‌ی جایگزین ستون‌ها شده‌اند و به‌صورت عمودی در پلان قرار گرفته‌اند. برخلاف خانۀ الماس A، پله‌ها تغییر کرده‌اند: یک پلۀ مارپیچ در طبقۀ پایین و دو پلۀ مارپیچ دیگر در امتداد محور مرکز‌ی وجود دارد. روابط زاویه‌دار در پلان الماسی این خانه تا آخرین طبقه حفظ شده و در نهایت در آخرین طبقه، عناصر‌ی با فرم‌های منحنی ظاهر می‌شوند. این پلان شامل دوازده خط شبکه‌ای و فضایی مربعی است و چینش طبقات مشابه خانۀ A است، با امتیازبندی دیوارها بر اساس الگوی منظم دهانه‌ها. خانۀ B به بررسی پتانسیل استفاده از دیوارها در این پیکربندی می‌پردازد.

 

در خانۀ الماس B، همانند خانۀ الماس A، تأثیرات کیوبیستی از طریق قرارگیر‌ی و ابعاد مختلف دیوارها نمایان می‌شود. دیوارهای ضخیم‌تر بر روی خطوط شبکۀ عمودی سه و پنج قرار دارند و یک جهت غالب را در سازمان‌دهی فضا و جابه‌جایی مرکز بر روی خط شبکۀ چهار ایجاد می‌کنند. برخلاف خانۀ الماس A، در این خانه تغییرات نور محیطی وجود ندارد. پیش‌آمدگی مداوم دال‌های طبقه تنها توسط تیغه‌های شیشه‌ای در امتداد هشت خط شبکه قطع شده و هماهنگی عمودی دیوارهای اصلی را تقویت می‌کند.

در خانۀ الماس B، شبکه در سیستم دیوار‌ی ساختار‌ی و در الگوی کف گنجانده شده است. بر خلاف شبکۀ خانۀ الماس A، این شبکه جهت‌ها را نشان می‌دهد. در نقشه‌های طبقات، به‌جز طبقۀ چهارم، سیستم دیوار‌ی در جهت شمال-جنوب و الگوی کف در جهت شرق-غرب قرار دارد همچنین، خطوط شبکه از گوشه‌های الماس عبور نمی‌کنند.

موزۀ الماس C

در موزۀ الماس C، شبکه‌ها پیچیدگی بیشتر‌ی دارند. ستون‌های داخلی یک شبکۀ چهاردرچهار را نشان می‌دهند. عناصر پیرامونی ستونی، یک سر‌ی متراکم از سیزده لایه را در یک جهت ایجاد می‌کنند و تیرک‌ها سر‌ی‌ای با تراکم‌تر را نسبت به ستون‌ها در جهت عمود بر جسم پیشنهاد می‌دهند و فواصل ستون‌ها را در بر می‌گیرند. اگر این دو الگو بر روی هم قرار گیرند، از نظر ادراکی، هی‌دک تنشی بین یک شبکۀ ساختار‌ی خنثی و شبکه‌های بر روی هم قرار گرفته ایجاد می‌کند که اثر آن تمایز بین دو جهت قطر‌ی است.

در پروژه‌های الماس، استفاده از مدل‌های پلان آزاد، ستون-دال یا دیوار-دال مشاهده می‌شود و هر سه پروژه به صورت افقی درون یک حجم منظم لایه‌بندی شده‌اند که به مفهوم فضایی دامینو وابسته‌اند. با این حال، هی‌دک هرگز به فضای چندجهتی توجه نکرد و معتقد بود که تنها باید بر روی دو بعدی بودن فضا تمرکز کند. این باور از نوشته‌های او در آن زمان، که به «دو بعدی بودن واقعی» فضای معمار‌ی اشاره دارد، مشخص است. هی‌دک در مصاحبه‌ای می‌گوید: «تمام خانه‌های من دارای مراکز خالی هستند… شاید سهم من در معمار‎ی مرکز خالی باشد». ایدۀ مرکز خالی در پروژه‌های الماس نشان‌دهندۀ انتقال توجه هی‌دک از ساختارهای تیر و ستون و سقف‌های مفصل‌بندی‌شده به معمار‌ی بدون پایه با ستون‌های گرد و پارتیشن‌های آزاد ایستاده است. این تغییر به معنای بررسی آزادساز‌ی فضا و ساختار در معمار‌ی است که هی‌دک در دست‌نوشته‌های آن دوره به آن اشاره کرده است. برای رسیدن به آن‌چه که هی‌دک به‌عنوان «شکست واقعی» در خانۀ دیوار‌ی می‌نامد، نیاز به پروژه‌های بیشتر است. مشکلاتی مانند مرکز خالی، جلوه‌گر‌ی و تغییرات پیرامونی که در پیکربندی‌های الماس بررسی شده‌اند، در این مسیر مهم هستند. ممکن است بعدی پنهان مرتبط با زمان نیز وجود داشته باشد.

در نتیجه می‌توان گفت در پروژه‌های الماس، رابطه‌های فرم، مفاهیم فضا و احتمالاً مفاهیم زمان در حال بررسی هستند. دو استراتژ‌ی ترکیبی در این پروژه‌ها به طور مداوم کاوش می‌شود:

  • گسترش به سمت حاشیه‌ها و فراتر از آن.
  • فشردگی فضا و حجم به سمت یک مرکز همیشه خالی.