شکل و شکل‌گیر‌‌ی جهت در فضا

در کتاب نقطه، خط، سطح، واسیلی کاندینسکی به بررسی بنیادی‌ترین عناصر بصر‌ی می‌پردازد. در این راستا، جهت را می‌توان یکی از مؤلفه‌های بنیادین فضا دانست که از روابط میان عناصر سازمان‌دهندۀ آن پدید می‌آید. 

خطوط و اشکال، بلکه در پیوند با نیروهای درونی هر فرم درک می‌شود. اساساً ایده‌ای که شاید جهت را در فضا زاده و عاملیت آن را روشن سازد، درک رفتار‌ی مجرد از اشکال تشکیل‌دهندۀ فضاست. هر شکلی که فضایی را می‌سازد، دارای جهتی است؛ اما آن‌چه مسئلۀ این متن محسوب می‌شود، تسلط معمار بر امکانات فضایی جهت‌ها و امکان ایجاد تنش در تجربهٔ ادراکی فضاست.

از این منظر، مسئلۀ مهمی که مطرح می‌شود، رفتار اشکال در لحظه‌ای است که مبدل به فضا می‌شوند. بر همین اساس، مستطیل می‌تواند دارای یک جهت اصلی در راستای طول خود باشد و این جهت‌گیر‌ی را به فضا انتقال دهد.

اما پرسش بنیادین این است که آیا می‌توان این سازمان‌یافتگی را در جهت قطر مستطیل، یا در راستایی نزدیک به آن، دچار اختلال کرد یا آن را تغییر داد؟ در چنین شرایطی، پرسش از پویایی و ایستایی جهت، نه‌تنها در سطح شکلی، بلکه در سطح تجربۀ فضایی نیز مطرح می‌شود و امکان مداخله در نحوهٔ خوانش و ادراک فضا را آشکار می‌سازد.