بزرگی و استراتژی خالیها «کتابخانۀ بزرگ پاریس»
مسئلۀ اصلی این رقابت، طراحی کتابخانهای عظیم در ابعادی بیسابقه برای کشور فرانسه بود. چالش اصلی معمار، ایجاد همپیوندی میان پنج ساختمان مجزا و مستقل، در قالب یک ساختار واحد و یکپارچه بود. این اجزاء، زیر پوششی یکدست، مجموعهای کامل از عملکردها را باید شکل میدادند. در این پروژه، بار دیگر کولهاوس با دغدغۀ همیشگی خود یعنی «فانکشن» و «بازتعریف فانکشن» روبهرو بود. او اینبار نیز این پرسش را مطرح کرد: “یک کتابخانهٔ بزرگ، چه چیزی میتواند باشد؟”
مکعب اصلی، بهمثابه یک پوسته یا همانطور که کولهاوس آن را «Facade» مینامد، در پروژه جلوه میکند. این مکعب، خود حالتی چندگانه دارد؛ گاهی شفاف، گاهی نیمهشفاف و گاه کاملاً مات ظاهر میشود. این نما یا Facade در ابتدا ممکن است بهصورت یک حجم توپر بهنظر برسد، اما با اضافه شدن حجمهای عملکردی، حفرههایی درون آن شکل میگیرند. این حجمها، هر یک مستقل از یکدیگرند؛ همانطور که کولهاوس در کتاب «نیویورک هذیانی» به تئوری «عظمت» اشاره میکند، که بر پنج اصل استوار است. او بیان میکند که با بزرگتر شدن ابعاد معماری، کنترل بر آن به سادگی ممکن نیست و این امر، استقلال اجزاء را تهدید میکند، اما به معنای پراکندگی یا ناپیوستگی نیست. اجزاء همچنان به یک کل متعهدند.
در پروژۀ کتابخانۀ بزرگ پاریس نیز این موضوع بهوضوح نمایان است؛ حجم اصلی که مانند یک پوستۀ واحد ظاهر شده، درون خود پنج حجم معلق را در بر گرفته است. این حجمها، هر یک عملکردی مستقل دارند، اما هیچکدام از آنها از شخصیت کلی پروژه جدا نیستند.
در بخش دیگری از تئوری عظمت، کولهاوس توضیح میدهد که با افزایش مقیاس، فاصلۀ میان هسته و پوسته افزایش مییابد و دیگر نمای خارجی، نمایانگر آنچه درون بنا رخ میدهد، نخواهد بود. در پروژۀ کتابخانهٔ بزرگ پاریس نیز چنین است؛ حجم مکعبگونۀ بنا نشان میدهد که درون آن، یک فضای یکپارچه وجود ندارد. در عوض، درون این مکعب، مجموعهای از فضاهای مستقل و معلق ایجاد شده است. اینجاست که معماری نشان میدهد، «عظمت» به پیچیدگی منجر میشود. عظیم بودن، شهر و معماری را به مجموعهای از راز و رمزها تبدیل میکند؛ آنچه بهعنوان یک شئ معماری دیده میشود، دیگر بهسادگی قابل فهم نیست.
Trés Grande Bibliothèque
Architect: Rem Koolhaas